یادداشت اختصاصی زینمامگ بر فیلم «جنگل پرتقال»


 یادداشتی بر فیلم «جنگل پرتقال» ؛ 

نگارنده: محمد ایمانوردی

در نکوهش غرور و تکبر

همانطور که می دانید، فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» به نویسندگی و کارگردانی آرمان خوانساریان و تهیه‌کنندگی رسول صدر عاملی، این روزها در حال اکران است.

 در این نوشته قصد داریم تا با پرهیز از لوث کردن جذابیت اثر، به این فیلم و نقاط قوتش نگاهی بیاندازیم.

قصه فیلم درباره یک معلم ادبیات به نام علی بهاریان(با هنرنمایی میرسعید مولویان) است که به سبب تحویل ندادن مدرک کارشناسی خود به محل کارش، ناچار می‌شود به شهر محل تحصیل خود بازگردد تا پس از سال‌ها اصل مدرک خود را دریافت کند. او در این سفر با همکلاسی قدیم خود مریم(با هنرنمایی سارا بهرامی) دیدار می‌کند و ماجرای اصلی آغاز می‌شود.

فیلم قصه ساده و سرراستی دارد و نباید از آن انتظار اوج و فرودهای دراماتیک زیادی داشت. اما با وجوداین طرح قصه ساده، ما باشخصیت‌های بسیار ظریفی طرف هستیم. 

  شخصیت اصلی فیلم علی ، در رشته ادبیات نمایشی تحصیل‌کرده و خود را عالم و دغدغه مند در هنر می‌بیند و پس از سال‌ها دبیر ادبیات یک مدرسه شده است.

    علی ضدقهرمانی خودخواه، مغرور و گوشت‌تلخ است. کسی را غیر از خودش قبول ندارد و با سخنانش دیگران را آزار می‌دهد. در طول فیلم، این ضدقهرمان سفری را آغاز می‌کند که به نظر می‌رسد بیش از آنکه یک سفر بیرونی باشد، کنکاشی در درونیات علی و مواجهه او با اشتباهات و تصمیمات بد زندگی‌اش است.

    شخصیت علی بهاریان را شاید خیلی از ما در جامعه دیده باشیم؛ عالم بی‌عملی که هیچ‌کس را جز خود قبول ندارد و برای فرهنگ و هنر در جامعه دلسوزی می‌کند اما پای عمل که می‌رسد می‌بینیم کنشی در این راستا انجام نداده است.

    جالب است بدانید که اتفاقات اصلی قصه در پیش داستان رخ‌داده و ما در طول فیلم تنها با عواقب آن رویدادها روبرو می‌شویم. 

   مواجهه علی و مریم باهم و دیالوگ‌هایی که بینشان ردوبدل می‌شود، سرچشمه تحول شخصیت علی است. فیلم‌ساز به ما نشان می‌دهد که ارتباطات انسانی و علی‌الخصوص عشق، حتی در این دوره و زمانه هم می‌توانند باعث تحول ما باشند.

 از دیگر نکات مثبت فیلم که در تأثیرگذاری شخصیت علی هم نقش مهمی دارد، بازی خوب میر سعید مولویان است. میمیک صورت او و ادای کلماتش کاملاً متناسب با شخصیت ازخودراضی ضد قهرمان داستان است.

   در مورد کارگردانی هم می‌توان گفت که آرمان خوانساریان در اولین تجربه فیلم بلند خود توانسته سربلند بیرون بیاید. در زمانه‌ای که اغلب فیلم‌های سینمای ایران با دوربین روی دست لرزان و مشوش کننده خو گرفته‌اند، دوربین این فیلم بسیار آرام و در خدمت قصه است. همین آرام بودن دوربین به مخاطب هم آرامش لازم را القا می‌کند و انتخابی قابل‌احترام است. فیلم‌ساز توانسته با دوربین خود، شهر و لوکیشن ها را هم به کاراکترهای جهان اثر تبدیل کند. در فیلم جنگل پرتقال، انتخاب شهر تنکابن صرفا بهانه‌ای برای نشان دادن شمال کشور به مخاطب نیست و کارگردان توانسته این شهر را  به عنصری تماتیک در فیلمش تبدیل کند.  این دستاوردی است که فیلم‌ساز توانسته در اولین فیلم بلند خود به آن دست یابد.

درمجموع جنگل پرتقال فیلمی است که ارزش دیدن روی پرده سینما را دارد. فیلمی ساده و بی‌آلایش که با پرهیز از زیاده‌گویی قصه‌اش را تعریف می‌کند و ما را با یک انسان گوشت‌تلخ و شکست‌خورده همسفر می کند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *